70روز زندگی در تانک
برای تأمین آب مورد نیازمان، ناچار بودیم هر چند روز یک بار به صورت سینه خیز یک نفرمان به عقب برگشته تا از بچههای پشت سرمان یک گالن بیست لیتری آب بگیریم و پس از مشقت فراوان با سه کیلومتر پیادهروی از داخل شیارها، گذر از تپهها و چالهها، آب را به داخل تانک بیاوریم.
برچسبها: شهدا, شهید, هفته دفاع مقدس, دفاع مقدس, جبهه, خاطرات , خاطرات جنگ,
فرار از گناه :
یکی از هم دوره ای های شهید بابایی در آمریکا می گفت : توی آمریکا دوره ی خلبانی می دیدیم . یک روز روی بولتن خبری پایگاه ( ریس ) مطلبی نوشته بود که نظر همه را جلب کرده بود . مطلب این بود : « دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه شب می دَوَد تا شیطان را از خود دور کند ! » تا این مطلب را خواندم ، رفتم سراغ عباس و گفتم : « عباس قضیه چیه ؟! » اولش نمی خواست حرفی بزند ؛ بعد از چند لحظه ، آرام سرش را بالا آورد و گفت : « چند شب پیش بدخواب شده بودم ، رفتم میدون چمن تا کمی بدوم. کُلُنِل باکستر و زنش منو دیدند. از شب نشینی می آمدند . کلنل به من گفت : این وقت شب برا چی می دوی ؟ بهش گفتم : دارم ورزش می کنم. گفت : راستشو بگو . گفتم : راستش محیط خوابگاه خیلی آلوده هست ، شیطون آدمو بدجوری اذیت می کنه ، اگه آدم حواسشو جمع نکنه به گناه می افته . بعدشم بهش گفتم : می دونی ! دین ما برای این طور وقتا - که گناه آدم را وسوسه می کنه – توصیه کرده که عمل سخت انجام بدید. »
گوهر پاک بیاید که شود قابل فیض .... // ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود.
( علمدار آسمان / ص 29 )
برچسبها: هفته دفاع مقدس, جنگ, جبهه, دفاع مقدس, شهدا, شهدای دفاع مقدس, شهید بابایی ,